آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان، ص 102- 103

« در جامعه سنتی که خاطره قومی هنوز منشأ اثر است، تفکر در واقع تذکر است. به عبارت دیگر، خاطره قومی همچون چشمه فیاضی است که هر که را به فراخور کوشش و استعدادش بهره‌مند می‌کند. در این جوامع، سنت شفاهی نقش بسزایی دارد، چه بسا که دانسته‌ها سینه به سینه منتقل می‌شود. تربیت خانوادگی، صنفی و خاطره قومی نقش عمده ای در تعلیم و تربیت دارند. ولی آنگاه که تفکر از بستر تذکر خارج می‌شود و سادگی خود را از کف می‌دهد، موشکاف و پویا می‌شود و مانند آبی که از بسترش خارج شده باشد، پیوسته در جستجوی مجراهای جدید است تا قرارگاهی نو بیابد و بستری دیگر برگزیند. تفکر غربی اکنون چند صد سال است که از بسترش منحرف شده و  پیوسته در تکاپو و جستجو است: جویای هر علت و پویای هر مسأله است و به همین مناسبت اینچنین غنی، گرانمایه، عمیق و رنگارنگ جلوه می‌کند. برای تفکری که در جستجوی گریزگاه‌های نو است، حرکت، تحول و دگرگونی اساس حیات است: هر نکته ای جالب توجه، هر چیز، کاویدنی و هر مسأله مطرح شدنی است.

تفکری که در جستجو است، مانند روح مطلق در فلسفه، کلیه مراحل تاریخ را طی می‌کند و قرار نمی‌شناسد، می‌پوید و می‌جوید و همه چیز را به جد می‌گیرد و از نظر بازی عاجز است واز تماشا و مشاهده صرف بیزار. تفکرِ جوینده دلیر است و از جهش نمی‌ترسد و همواره بی‌گدار به آب می‌زند و پایبند چیزی نیست. پایبند چیزی نبودن یعنی آزاد بودن، آزاد بودن در این متن، یعنی بی‌قید بودن نسبت به سنت و خاطره قومی. تفکرِ آزاد بی‌باک است، زیرا خواستار جهش است و از سقوط بیم ندارد، بل سقوطش آغاز جهش دیگری است. ... بهترین نمونه این نوع تفکر، شیوه جهش آسای نیچه است، نیچه از لحاظی غربی‌ترین متفکر غربی است، در اوست که نبوغ غرب به حد کمال پویایی می‌رسد و از اوج جنون به سقوط می‌گراید.»