درسهای تاریخ، آیزیا برلین، ترجمه نرگس حسن لی.
فصلنامه فرهنگبان، شماره۴، زمستان ۹۸، ص ۲۷
«خیر گاهی به شیوههای نامنتظری حاصل میشود. وقتی تاریخ خوشبختی، مدارا، صلح بشری و تمام آن آرمانهایی را بررسی میکنیم که در دنیای غرب متعهد به آنها هستیم، درمییابیم که این آرمانها اغلب اوقات در نتیجه کاربست آگاهانه، سنجیده و منطقی برنامههای جهانی به دست نیامدهاند که به دست مهندسان اجتماعی یا فن شناسان بی نهایت خردمند ساخته شده باشد. اغلب از راه سخت حاصل شدهاند. مثلا اگر از خودمان بپرسیم مدارای مذهبی چطور به دنیای غرب راه یافت، میبینیم فقط بعد از جنگهای خونین میان پروتستانها و کاتولیکها تا پای جان در قرنهای شانزدهم و هفدهم به دست آمد. و هر چند هیچ یک از طرفین از اصول خود کوتاه نیامد و هر کدام دیگری را مرتد میانگاشت، از جنگیدن دست برداشتند چون از آن پیروزی که به بهایش نمیارزید میترسیدند. خطابه خردمندانی مانند اراسموس یا کمنیوس یا گرایش عام به مدارا، عقلانیت یا صلح نبود که بر آنها تأثیر گذاشت، بلکه خیلی ساده مسئله بقا بود. چون آن قدر همدیگر را در این نبردها خسته کرده بودند که عاقبت از جنگیدن دست کشیدند و مدارا به نوعی مصالحه یا آتش بس بالفعل بدل شد که خوشبختانه مدت درازی ادامه یافت. و بسیاری از سعادت مندیهای بشری دیگر هم به همین ترتیب به دست آمده است. مردم با باور جزمی به امکان نوعی راه حل یکپارچه شروع می کردند، نوعی هدف یگانه که به محض دست یابی خوشبختی بشر را تضمین خواهد کرد. در نتیجه به این اعتقاد می رسیدند که هر چیز ارزش فداکاری دارد، چون آن راه حل - هر چه که باشد - بی تردید راه حل نهایی خواهد بود. باور آنها به یک راه حل نهایی معمولا در نهایت با یک مصالحه تعدیل میشود. حتما دوست داریم امیدوار باشیم که این مصالحه نتیجه بحث، نتیجه نگریستن به حقایق تاریخ بشری، نتیجه پیشرفتهای روان شناسی یا جامعه شناسی باشد. اما در حقیقت مصالحهها معمولا فقط پس از این حاصل می شود که جناح های مختلف بجنگند و بجنگند تا دیگر از پس جنگ برنیایند و هزینه هولناک کم کم انسانها را به این درک برساند که باید یاد بگیرند یکدیگر را تحمل کنند. واداشتن مردم به تحمل یکدیگر بسیار دشوار است، مگر آنکه تحمل نکردن را آزموده باشند و به شکست رسیده باشند. این یک تأمل مالیخولیایی بر خصلت بشری است.»